27 سال دارد، اما خیلی بیشتر از سنش سختی کشیده، آخری3 روز مانده به عید 91 بود، همین چند ماه پیش. آقای «ض» از دار دنیا یک موتور داشت که با آن ضایعات جا به جا میکرد و خرج خانوادهاش را میداد. 3 روز مانده به عید موتور و واگن پشتش روی یک تپه چپ میکند و دستش از بالاترین قسمت متصل به آرنج قطع میشود…
این تنها یکی از مشکلات این مرد جوان است که این روزها او را از پا درمیآورد و اگر به او کمک نکنیم معلوم نیست چه بلایی سر او و خانوادهاش بیاید.
دیه 16 میلیونی
چند سال پیش اتفاق تلخی برای این مرد افتاد. در یکی از خیابانها تصادف میکند اما خوشبختانه کسی آسیب نمیبیند. از طرف دیگر در همان شب و در همان خیابان شخصی با مرد مسنی تصادف کرده و از صحنه فرار میکند، آن مرد هم آسیب میبیند. متاسفانه آن مرد از این دو اتفاق که در یک شب افتاد، سوء استفاده میکند و با جور کردن چند شاهد دروغین آقای «ض» را مقصر معرفی میکند.
به دلیل این شهادت دروغ، آقای «ض» 7 ماه به زندان میرود و حالا بعد از 4 سال حکم قطعی دادگاه صادر شده که برایش دیه16میلیونی صادر شده است.
حالا فکرش را بکنید که این مرد تنها منبع ارتزاق خانوادهاش است و در صورتی که به دلیل عدم توانایی در پرداخت دیه به زندان برود، خانوادهاش در شرایطی به مراتب وحشتناکتر قرار خواهند گرفت.
نوزادی با پاهای ناقص
چند وقت پیش فرزند دوم آقای «ض» یک ماه زودتر از موعد به دنیا آمد و پزشکش متوجه شد که حالت پاهای این طفل معصوم عادی نیست، به همین دلیل هم تحت معالجه قرار گرفت و هر 7 تا 10 روز یکبار باید برای او آتل جدیدی طراحی شود تا مبادا در آینده قدرت حرکت و راه رفتن را از دست بدهد. طراحی این آتلها هر هفته یکبار هزینهای نزدیک به100 هزار تومان دارد که در ماه چیزی حدود 400 هزار تومان میشود. در شرایطی که آقای «ض» در آن قرار گرفته، معلوم نیست تعویض آتلها تا چند وقت دیگر ادامه داشته باشد و به دلیل هزینه درمان پای این کودک قطع نشود.
آنها درد کشیده اند
برای رسیدن به درک واقعی از شرایط بینهایت سخت این خانواده شاید بهترین کار نگاه کردن به چهره درد کشیده آنها باشد. آقای «ض» 5برادر دارد که همگی کارگر ساده هستند و یک خواهر دارد که برای کار نظافت به تهران آمده است. قبل از اینکه این اتفاقات برای آقای «ض» بیفتد پدر او متوجه میشود که غدهای در گلویش دارد. این غده مشکوک به سرطان بود و باید تحت عمل جراحی قرار میگرفت. اما به این دلیل که پدر هزینه عمل، معادل 500 هزار تومان را نداشت، به خواست خودش از بیمارستان مرخص شد و برای کمک به یکی از پسرانش و کار کردن به تهران آمد. به تمام این مشکلات اضافه کنید که مادر این خانواده نیز چند سال پیش براثر فرو رفتن یک جسم خارجی در چشمش، بینایی یکی از چشمانش را از دست داده است.
با هم نجاتشان بدهیم
زمانی که دست آقای «ض» قطع شد پزشک معالجش اعلام کرد باید حتما پروتز بگذارد. هزینه این کار هم برای او سخت بود، بنابراین مجبور شد مقدار زیادی پول از اهالی محل و آشنایانش قرض کند. این قرضها به یک بدهی 8 میلیونی تبدیل شد که حالا یک دیه 16 میلیونی هم به آن اضافه شده به علاوه هزینه درمان پدرش و هزار جور مشکل دیگر که دارد امید را ذره ذره از این خانواده میگیرد. دستهایی باشیم که آنها را از این تاریکی بیرون میکشند.
بیایید دستهایی باشیم که آنها را از این تاریکی بیرون میکشند.
تذکر مهم:
در صورت عبور کمکهای اهدایی از سقف مورد نیاز، در موارد خیر بعدی صرف خواهد شد.
لینک:
این گزارش در مجله زندگی ایده آل هم چاپ شده است.